بدون عنوان
داریم میریم بیرون با خاله و دختر خاله حدیث و مهدیس.دخترم کلی خوشحاله/الهی من دورش بگردم ...
نویسنده :
مامان فاطمه حلما
23:45
بدون عنوان
اینجا خانم طلا تازه از خواب بیدار شده یکم کسله ...
نویسنده :
مامان فاطمه حلما
23:35
بدون عنوان
سلام الان که دارم مینویسم فاطمه حلمای ما 4 ماه و20 روزشه-کلی شیطون شده و کلی با مامانش بازی میکنه و حسابی مامان و از تنهایی در اورده الانم بیداره و داره با عروسکاش بازی میکنه تازشم یاد گرفته مامان میگه و کلی حال منو خوب میکنه از خدا میخوام هر کسی ارزوی بچه داشتن داره به حق این روزا بهش بده اخه خیلی دوست داشتنیه من که هر روز صد بار خدا رو شکر میکنم حسین جونم-دختر گلم من عاشقتونم ...
نویسنده :
مامان فاطمه حلما
23:30
بدون عنوان
شیرینک مامان
فاطمه حلمای عزیزم.الان که دارم مینویسم تو رو پام داری خواب میری و من عاشقونه شاهد سنگینیه پلکات و خوابتم.تو سال قبل این موقع بود که اومدی تو دلم.حالم خیلی بد بود بدتر این بود که خیلی تنها بودم نمیخوام به اون روزا فکر کنم چون خیلی داغون میشم اما الان خوشحالم چون تورو دارم و تو همیشه کنارمی بابت این از خدا ممنونم.خیلی دوست دارم مامانی
نویسنده :
مامان فاطمه حلما
1:12
بدون عنوان
همه ی زندگی مامان دخترم برای اولین بار رفته بود شهر مامانی.جایی که مامانی همه ی کودکیش رو اونجا گذرونده و همه ی اونایی که دوسش دارنم اونجان.اولین باری بود که میرفت.همه از دیدنش خوشحال شدن . کلی بهمون خوش گذشت .خیلی دوسشون داریم.
نویسنده :
مامان فاطمه حلما
12:55
ستاره دورتر
شش تا ستاره داشتیم اسفند ماه بود که ستاره هفتم هم به دنیا امد تو شدی ستاره درخشان در تهران خیلی انتظار می کشیدیم حالا که هستی همیشه باش تا گرمی زندگی وستاره امید بخش و درخشان باشی دوست داریم خانواده خاله نسیم
نویسنده :
مامان فاطمه حلما
19:45
بدون عنوان
سلام فاطمه حلمای عزیزم.چقدر لحظه شماری میکردم که ببینمت الانم که دیدمت دلم نمیخواد تنهام بذاری .دوست دارم خوشکل خاله &n...
نویسنده :
مامان فاطمه حلما
12:58